مریم حیدر زاده

ساعت رفتن

همیشه آخر حرفا پر از حرفای نا گفتست همیشه حال ما اینه همیشه دنیا آشفتست

چه کنم , دوستش دارم شوخی که نیست حرف یک عمر در به دری است . صحبت کلی آوارگی است شکایتی

نیست حرف شکایت که در عشق بیاید باید فاتحه ی این حکایت را خواند . شما هم بدانید بد نیست ، تازه بعد

یه عمری عاشقی ، همین امشب پاییزی از من پرسید : مگر تو دوستم داری ؟ و من یقین دارم ، دیوانه تر از

مجنون ، خیره به پرسش عجیبش ، هفت آسمان حیرت را سیر کردم و برگشتم ، راستی ! گفتم برگشتم ، او

هم برگشت ،

اما نه پیش من . او مال همه است و من آرزو می کنم هیچکس مال او نباشد ، اما مگر می شود . او حرفی

نزد ننوشت ، سکوت کرد ، اما جوری که به بی قانونی غرور شکسته یک عمر عاشقی ام برنخورد فهماند که

قصد دارد مرا کنار بگذارد ، اسم این کتاب را اسیر پرانتزی کردم که نشان بدهد حرف اوست ، همیشه حرف ،

حرف اوست . نه فقط حالا . راستی آخرین باری که با التماس دفترم را نوشت ، جمله ای نوشت که آرزو می

کنم به آستان نیلوفری چشمان روشنش برنخورد ، اما جمله اش درست مثل حرف آدم بزرگ هایی بود که به

بهانه ی مصلحتی بزرگ شدن فرزند کوچکشان برایش عروسک نمی خرند و او تنها نوشت که لیاقت تو از من و

امثال من بیشتر است . می دانست من هم بچه ام ، هم عروسک می خواهم ، هم هیچکس اندازه ی من

دیوانه اش نیست و هم صحبت این حرف ها نیست کافی است دو خط آخر را برای خودش می نویسم ، زیبا

خوشحالم که مرا دور نمی اندازی و تنها می گذاریم کنار . می دانی همیشه رسم است چیزهایی را کنار

بگذارند که حدس بزنند یک روز یا یک وقت دور دیگر دوباره لازمشان شود ، پس نگهش می دارند ، اما چیزی را

که دور بیندازند ، هم دور است ، هم رفته است و هم دوباره لازم شدنی در کار نیست . من راضیم به همه چیز،

هرچیز که جوری به تو مربوط می شود ، می دانم جمله ای که نام کتاب است حرف دل

توست . باز گلی به جمال گلت که حرف دلت را با شهامت اگر نمی زنی لااقل به دیوانه ای مثل من می

فهمانی و من این گونه آن را در گیومه ای از تو نقل می کنم :




نظرات شما عزیزان:

سجاد
ساعت16:00---25 مرداد 1392
سلام رها:
ممنون بهم سر زدی...
خوشحال شدم...
وبلاگ شماهم زیباست...


مجید جان
ساعت13:36---25 مرداد 1392
سلام مرسی که میای بهم سر میزنی نظر میدی

آرمـــــــان
ساعت21:23---24 مرداد 1392
از رنگها کم رنگشان را بیشتر می پسندم.. آبی کمرنگ.. زرد کمرنگ.. سبز کمرنگ…! هر کس را پر رنگ
کردم هول برش داشت…


آرمـــــــان
ساعت20:55---10 مرداد 1392
سهراب سپهری:

نه تو می مانی و نه اندوه و نه هیچیک از مردم این آبادی. به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت‌؛

غصه هم میگذرد؛ آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند.

لحظه ها عریانند‌؛ به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز.


آرمـــــــان
ساعت20:10---9 مرداد 1392
روی دلای آدماهرگز حسابی وانکن* ازدرنشدازپنجره، زوری خودت روجا نکن*آدمکای شهرما بازیگرای قابلن* وقتش بشه یواشکی رو
قلب هم پا میذارن*قصه روزگار اینه،به هیچکسی وفا نکن* روی دلای آدماهرگز حسابی وانکن…


یخ فروش جهنم
ساعت17:19---8 مرداد 1392
شادیهایم هدیه به تو ، اندک بودنش را خرده مگیر ، این تمام سهمم از روزگار است ....

نامی
ساعت21:43---5 مرداد 1392
دوباره سیب بچین حوا...



بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند...

[Web] -


آرمـــــــان
ساعت19:23---5 مرداد 1392
ما رسم دوستیمان مثل نان نیست که گرمش در سفره دل باشد و سرد و بیاتش سهم نمکی!
چه گرمای حضورت چه سرمای نبودنت باشد
همیشه هستی….


آرمـــــــان
ساعت19:22---5 مرداد 1392
مجازی شادیم،مجازی عاشق میشویم، مجازی یکدیگررا دلداری میدهیم،اما…
واقعی تنهاییم،واقعی دردمیکشیم…و واقعی ازعشق های مجازی لطمه میخوریم!


آرمـــــــان
ساعت19:22---5 مرداد 1392
”عشق” تنها درجنس مخالف نیست!
گاه مصداق ”مرام” یک دوست،به صد عشق امروزی میارزد؛
مرامی از جنس عشق…


آرمـــــــان
ساعت13:06---5 مرداد 1392
شایدچشمهای مانیاز داشته باشندکه گاهی بااشکهایمان شسته شوند،تا بار دیگرزندگی رابانگاه شفاف تری ببینیم!

نامی
ساعت17:16---1 مرداد 1392
خواهش اجی جون دلم برات تنگیده بود
رها: منم همینطور


رها
ساعت14:58---1 مرداد 1392
بخشیدن ازمن بودکه سرنزدم اجی
رها: خواهش رها جونم


نامی
ساعت17:00---30 تير 1392
اجی نیسی
پاسخ:ببخشید آجی اینترنتمون خراب بود


نامی
ساعت19:14---27 تير 1392
ای لحظهـ ها آهستهـ تر! دور از خودمـ گردیدهـ امـ

از قبلـ همـ شد خستهـ تر، اینـ ذهنـ، غمـ را دیدهـ امـ

غمـ نیستـ در آغوشـ منـ، "غمگینی اتـ" غمـ می دهد

وقتی کهـ حالتـ خوبـ نیستـ، بر دشتـ غمـ سر می نهد

ای محرمـ اسرار منـ! با لحظهـ ها مسرور باشـ

خاکی بهـ روی غمـ بریز، از غصهـ هایتـ دور باشـ



رها
ساعت0:50---25 تير 1392
منم خیلی صداشودوست دارم

آرمـــــــان
ساعت23:04---24 تير 1392
زندگی را باید از گرگ آموخت!با همنوعانش شکار میکند،خومیگیرد. زندگی میکند، ولی چنان به آنان بی اعتماد است که،هنگام خواب با
یک چشم باز میخوابد!شاید گرگ معنی رفاقت را خوب درک کرده است.!


آرمـــــــان
ساعت18:02---22 تير 1392
بهترین دوست خواهی بود حتی اگر سختی راه چشمانت را از من دور کند
و
بهترینی حتی اگر طنین نفست به گوش من نرسد. . .


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ شنبه 22 تير 1398برچسب:,

] [ 14:25 ] [ رها ]

[ ]